توضیحات
نقدی بر تصوف
کتاب نقدی بر تصوف نوشتهٔ سیدمحمود هاشمی نسب و شیخ شعیب حدادی است.
آقای سید محمّدحسین طهرانی معروف به علّامه طهرانی از جمله کسانی است که سالها در
نشر و ترویج تصوّف حوزوی کوشید و جمعی را تحت تأثیر عقاید صوفّیه قرار داد.
تعداد صفحات: ۳۰۸
قطع کتاب: وزیری
در سالهای اخیر یکی از مریدانشان به نام آقای محمّدحسن وکیلی با چاپ کتب متعدّد، سعی فراوان
در جذب طلّاب به مسلک تصوّف کرد؛ که متأسفانه گروهی از مبتدیان را در این مسیر قرار داد؛ به همین
جهت نویسندگان این اثر، کتب شخص مذکور را مطالعه کردند تا گوشهای از اشکالات نظراتشان را بازگو کنند؛
با این امید که این تلاش هشداری برای دانشجویان گردد تا عقاید حقّه امامیه را از صوفیان و مدّعیان عرفان
طلب نکنند و در انتخاب استاد و کتاب، دقّت کافی نمایند.
مباحث این کتاب که با هدف نقد عقاید به شرح زیر است:
بخش اول: ادّعای تقسیم تصوّف به مثبت و منفی
بخش دوم: نگاهی به کتاب هفت روز در بهشت (معرفتشناسی)
بخش سوم: تأمّلی در کتاب (خداشناسی)
بخش چهارم: نظری کوتاه در کتاب (انسان شناسی خداشناسی)
بخش پنجم: درنگی در کتاب (راهنماشناسی)
بخش ششم: ارزیابی کتاب (معادشناسی)
بخش هفتم: نقد نظریه شادی در روز عاشورا
بخش هشتم: نگاهی به نظرات علّامه سید محمّد حسین طهرانی
این کتاب به علاقهمندان به مطالعه در باب ادیان، عرفان و تصوف پیشنهاد میشود.
«جماعتی از مشایخ صوفّیه در کلمات خود این اشتباه را کردهاند که طریقت معرفت نفس هرچند طریقهای است
نوظهور، و شرع مقدس اسلام آن را در شریعت خود نیاورده است، إلّا اینکه این طریقه مرضی خدای سبحان است
و خلاصه این اشتباه این بود که من درآوردی خود را به خدای تعالی نسبت دادند، ودین تراشیدن وسپس به خدا
نسبت دادن را فتح کردند همان کاری را کردند که رهبانان مسیحیت در قرنها قبل کرده و روشهایی را از پیش
خود تراشیده آن را به خدا نسبت دادند همچنانکه خدای تعالی ماجرای آنان را نقل کرده و میفرماید: «و رهبانیةً
ابتدعوها ما کتبناها علیهم إلّا ابتغاء رضوان الله فما رعوها حقّ رعایتها»؛ اکثریت متصوّفه این بدعت را پذیرفتند
و همین معنا به آنها اجازه داد که برای سیر و سلوک رسمهایی و آدابی که در شریعت نامی و نشانی از آنها نیست
باب کنند و این سنّت تراشی همواره ادامه داشت آداب و رسومی تعطیل میشد و آداب و رسومی جدید باب میشد
تا کار بدانجا کشید که شریعت در یک طرف قرار گرفت و طریقت در طرف دیگر، و برگشت این وضع بالمآل به این
بود که حرمت محرمات از بین رفت و اهمیت واجبات از میان رفت، شعائر دین تعطیل و تکالیف ملغی گردید، یک نفر
مسلمان صوفی جایز دانست هر حرامی را مرتکب شود و هر واجبی را ترک کند، کم کم طایفهای بنام قلندر پیدا شدند
و اصلاً تصوّف عبارت شد از بوقی و منشاتی و یک کیسه گدایی. بعداً هم به اصطلاح خودشان برای اینکه فانی فی الله
بشوند، افیون و بنگ و چرس استعمال کردند»…
___________________________________________________________________________________________________________
برای دریافت نسخه الکترونیک روی لینک زیر کلیک کنید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.